زینب و زهرازینب و زهرا، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

دوقلوها

نتیجه مسابقه (صرفا جهت انبساط خاطر دوستان)

همیشه شاد باشییییییییم شید   با تشکر از همه عزیزان و سروران شرکت کننده از جای جای مهین عزیزمون ایران در مسابقه "من کیم؟" بدینوسیله نتیجه مسابقه رو اعلام میکنیم. عکس مربوط به زهرا خانوم بود. برنده های محترم به ترتیب شرکت در مسابقه 1- بابایی مهرسا 2- مامان سوگل 3- مریم 4- مامان زهرا (شهراد شیر کوچولو) 5- مسافران آسمانی 6- مادر کوثر   عزیزان برنده جهت دریاف جوائز خود میتوانند به نزدیکترین بستنی فروشی یا سوپری به محل زندگی خود و با بردن نام بابای دوقلوها (بگید که بزنه به حساب، بعدا خودم باهاشون حساب میکنم ) جایزه خود را دریاف نمایند.   پ.ن: مریم 65 شما فقط یکبار می...
26 فروردين 1391

کدایییییم؟ (کجاییم)

اگه گفتی ما کداییم؟ (کجاییم) تو ماشین لباسشویی؟ تو کابینت؟ تو فرگاز؟   اگه دوس دالی بدونی کداییم بلو ادامه ملطب: آفلین دلست حدس زدی. اینداییم، ایندا، اینداااااااااااااااااااا (اینجا) (به علت خنده بیش از حد بابایی از شیطون کاریهایی شما دستم لرزید و عکسها بد افتاد)   بای بای، ما لستیم لا لا   سمت راست، زهرا: بابایی سفق اتاقم خلاب شده چیکه میکنه، نیتونم لالا کنم. (اینو دیگه بابایی از خودش در آورده، من کی همچین حرفی زدم ) آخه بابایی یه جوری داری اون بالا رو نگاه میکنی انگار داره چیکه میکنه   ایندا هم یکی از اتاقامونه،...
24 فروردين 1391

مفهوم خانواده

لطفا این داستان کوتاه رو تا آخر بخونید. روی من که خیلی تاثیر گذاشت.   با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم اووه ! معذرت میخوام … من هم معذرت میخوام.   دقت نکردم … ما خیلی مؤدب بودیم، من و اون غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم؛ اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم ؟! کمی بعد از آنروز، در یک غروب غمگین مشغول پختن شام بودم. دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد اما همینکه برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش ولی بدون کمترین توجهی با اخم به او گفتم: "اه ! ازسرراه برو کنار" قلب کوچکش شکست و رفت ! اصلا نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم ... وقتی توی رختخوابم بیدا...
21 فروردين 1391

سال نو، علووووسی، تبلد (تولد)

بابایی ها، بعد از 16 روز تعطیلی و با شما بودن باز من موندم و وبلاگتون. تو این چند روزه به هممون خوش گذشت. خصوصا شما ملوسکای بابایی. از بس رفتید عروسی که شدید یه پا رقاص حرفه ای. تازه زهرا خانوم ترانه خون هم شده، دیشب یه دفعه ای شروع کردی به رقصیدن و همزمان میخوندی "اشکله جونم اشکله، اشکله اشکله اشکله" که دیگه من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با صدای بلند زدم زیر خنده. امیدوارم تعطیلات به همه نی نی ها و مامان باباها خوش گذشته باشه.   چندتایی عکس هم از این چند روز تعطیلی هست که میتونید در ادامه مطلب ببینید.   سر سفره هفت سین به دلیل شلوغی نشد که عکس مناسب واسه وبلاگ بندازیم. آخه تقریبا کل فامیل جمع شده بودیم خ...
14 فروردين 1391

نوروز 1391

پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از آن شما نیست ...   بر چهره ی گل نسيم نوروز خوش است بر طرف چمن روی دل افروز خوش است از دی که گذشت هر چه بگويی خوش نيست خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است ...
27 اسفند 1390

موبایل بلام بخل (بخر)

بابایی: الوو زهرا: الووووووو خوبیییییییییییییییی؟؟؟ بابایی: ممنون بابایی، تو خوووبی؟ زهرا: لستیم علوسی بابایی: عروسی چیکار کردی بابا؟ زهرا: بازی کلدیم زهرا: بابایی موبایل بلام بخل! بابایی: بابایی موبایل میخوای چیکار؟ زهرا: میخوام باهات حلف بزنم بابایی: خوب با گوشی مامان با هم حرف میزنیم گلی زهرا: نهههههههههه بلام بخل زهرا: میخلی؟ بابایی: آبجی چیکار میکنه؟ (نمیدونستم چی بگم، بگم نه که گلی ناراحت میشد، بگم اره خوب دروغ میگفتم بهش، دیگه خواستم بحث رو عوض کنم) زهرا: آبجی بازی میکنه بابایی: گوشی رو بده به آبجی میخوام باهاش حرف بزنم زهرا: نههههههههههه...
25 اسفند 1390

لغت نامه دوقلوهای ملوسک بابا (ورژن 2.0)

استاد => افتاد رست => رفت کیسب => کیف کثیب => کثیف کولومو => شکم مولی => لیمو مولی شینین => لیمو شیرین اساباجی => اسباب بازی تلیزن => تلوزیون فاطنه => فاطمه حانه => ریحانه مصطو => مصطفی حضا => رضا خوتار => خودکار البو => ابرو تالبو => تابلو نمی بلبلمش => نمیبرمش تاقو => چاقو آشوآنه => آشپزخانه خست => سوخت تولن => تونل حاس => لباس تخنگ => تفنگ دمکه => دکمه ...
22 اسفند 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوقلوها می باشد