خرابکاری و عشق لباس محلی (به قول خودشون لباس علوسی)عروسی
دیشب از سر کار که برگشتم خونه گلی ها دم در اومدن استقبال بابایی، البته نه به خاطر خودم ها بلکه به خاطر اینکه ببینن چی آوردم براشون زینب: بابا چی آولدی زهرا: بابا یه چی آولدییییییییییی منم از اسمارتییس هایی که براشون گرفتم هر کدوم یه بسته دادم و گفتم که اسمارتیس خلیدم بلاتوووووووون زهرا: امسالتییییس زینب: اشماااااااااااااال خلاصه سه سوته ترتیب اسمارتیس رو دادن و دیگه اینکه دستگاه دی وی دی رو حسابی دخلشو آورده بودید شما دوتا وروجک. سی دی میزاشتی همچین صدایی میداد که انگار جنگنده میخواد از زمین بلند شه. گفتم کی دستگاه رو خراب کرده زینب: آبجی خلاب کلده زهرا: خلاب نکلدم، آبجی کلده زهرا: ببل عسولی دلس...
نویسنده :
بابای دوقلوها
6:42