زینب و زهرازینب و زهرا، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

دوقلوها

عکسهای سه سالگی (آتلیه)

سلا سلامممم سلامم به اتیل متیل خودم و همه دوووستان و عزیزانی که تو مسابقه "نی نی با حجاب" از وبلاگ کودک من بهمون رای دادند. امیدوارمممممممم همیشه شاد و سلامت باشید زینب و زهرا تو مسابقه دوم شدننند هیپ هیپ، هوراااا هیپ هیپ، هوراااا   امیدوارم بتوونم لطف شما دوستان که به زینب زهرا رای دادید رو جبران کنم   خوب بریم سراغ سراغ؟ سراغغغغغغغغ؟   عکسهای آتلیییییییه تصورشو کنید، ورووجکتون ر و بردید آتلیه، چقد دردسر داره تا یه عکس درست و حسابی ازش بندازن؟؟؟؟ حالا تصورشو کنید!! با دوتا از همون ورووجکا رفتید آتلیه.....   یکیشو اینجا ببینیم، بعد اگه دوست داشتین بقیش تو ادامه مطلب ...
22 شهريور 1391
7359 0 162 ادامه مطلب

مورچه کوچولو

11 شهریور 1391   دیشب که میخواستیم بخوابیم زهرا خانوم گیر داده بود که براش قصه بگم، گفتم بابایی چه قصه ای بگم؟ گفتی قصه قشنگی بگوو! هرچی فکر کردم هیچ قصه ای به ذهنم نرسید که براش تعریف کنم، زینب خانوم یه دفعه ای گفتش که: آی مماغم گفتم بابایی مماغت چی شده؟؟ گفتی که موووولچه داله (یه کم فکر کنید میفهمید منظورش چی بوده) همین موورچه تو مماغ زینب خانوم باعث شد که ما هم حس قصه گفتنمون گل کنه   قصه مون اینجووریه: مورچه کوچولو میخواست بره بازار اما میترسید که تنهایی بره، به مامانش گفت مامان منو ببل بازااال مامان مورچه گفت: عزیزم، جونم، عمرم واسه چی میخوای بری بازار؟؟ مورچه کوچولو گفتش که میخوام بلم نقاشی ب...
12 شهريور 1391

شیرین زوبونیای این روزها

1391/05/30 زهرا زینب و مامانی در هنگام دیدن عکسهای عروسی(عروسی من و خانومی) زینب: مانی، علووس شدی؟؟؟ زینب: خودمون نیستیم (یعنی من و آبجی تو عروسی نیستیم) زینب: مانی دوباله هم علووس بشووو، خودمون بیایم علووسی زهرا: مانی بابایی هم علووس شده؟؟؟ مامانی: نه، بابایی داماد شده بود زهرا: داموووووووووووووووووووود؟ (تو این سن خیلی حرف رو میکشید)   شب اومدم خوونه: زهرا و زینب: بابایی داموووووووود بشووو دامووود بشووو دامووو بشو بابایی: نمیشه بابایی، فقط یک بار داماد میشم زهرا و زینب: نهههههههههههههههههههه داموووود بشووو میخوایم بیایم کادو بیالیم ******************************************************************** ا...
1 شهريور 1391

خود درمانی در آشپزخانه

در ادامه مطلب میخوانید: همه ما وقتي مي‌خواهيم مشكل سوزش معده‌مان را حل كنيم، يا دندان‌هاي‌مان را سفيد كنيم يا پوست‌ خودمان را شفاف كنيم سراغ داروخانه‌ها مي‌رويم اما مي‌دانيد بسياري از مشكلات معمول خودتان را مي‌توانيد با ساده‌ترين مواد‌غذايي و وسايل در دسترس‌تان حل كنيد؟ اين يك نسخه طبيعي براي حل بسياري از مشكلات شماست.   عسل فقط براي خوردن نيست زخم‌هاي كوچك را با عسل درمان كنيد عسل يك خاصيت جالب ضدميكروبي دارد. در واقع عسل نمي‌گذارد باكتري‌ها به آب‌ كه عامل اساسي در تقسيم و تكثير آنهاست دسترسي داشته باشند. مطالعات نشان مي‌دهد، پوشان...
28 مرداد 1391

علوسک بازی (فیلم)

سلام کوچول موچولای خودم خوووبید بابایی؟؟؟ انشالله که روزهای شادی رو میگذرووونید جمعه (1391/05/20) داشتید با عروسکاتون بازی میکردید و ظاهرا عرووسکا خودشون رو خراب کرده بودن و شما میخواستید که پوشکشون رو عوض کنید. حالا خودتون فیلم رو ببینید...       دوستانی که نمیتونن فیلم رو ببینن احتمالا بخاطر اینه که فلاش پلیر رو سیستمشون نصب نیست. برای نصب فلاش پلیر روی لینک زیر کلیک کنید و اونو دانلود و بعد هم نصب کنید. دانلود فلش پلیر امیدوارم با این کار مشکلتون حل بشه.   بعضی از دوستان نحوه گذاشتن فیلم رو تو وبلاگ خواستن که برای دانستن این کار میتونن یه سر به وبلاگ کوثر کوچولو...
25 مرداد 1391

جشن تولد سه سالگیییییییییییی

  امروز چه روز خوبیه خونه شده چ ه روشن پر از صدای بچه هاست روز تولد من امروز همه دوستای من تو خونه ی ما هستن همه کنار همدیگه نزدیک من نشستن شمعا رو من فوت می کنم تا صد سال زنده باشم کنار مادر و پدر همیشه پاینده باشم شمعا رو من فوت می کنم تا صد سال زنده باشم کنار مادر و پدر همیشه پاینده باشم   تولد سه سالگی مبارک خوشششششششششششملای خودم . الان نمیدونم چی بگم و چی بنویسم، فقط دلم تلپ تلوپ پلیپ مولوپ میزنه که بیام خونه پیشتون. الان دومین سال تولدتون هست که تو ماه مبارک رمضون میفته، امشب هم به خاطر تولدتون کلی مهمون واسه افطار دعوت کردیم، از عمه ها گرفته تا عمووو، دایی، دختر دایی های بابایی، پسر دایی های بابای...
19 مرداد 1391

علووسک بازی

شیرین عسل داریم ما قند و نبات داریم ما از بس که خورده ایم ما قندمون رفته بالااااا لطفا کسی شعرمو مسخره نکنه خووو واسه دل خودم و ورووجکام شعر گفتم   سلام به عرووسکای خودم خووبید؟ خوشید؟ سلامتید؟ خوب خدا رو شکر   این پست میخوام بیشتر تصویری باشه پس بزن بریم ادامه مطلب عکسا رو ببینیم خوب علوسکتون لو بلدید حمون بعد اومدید لباساشو تنش کلدید و شیل بهش دادید، بعدشم که خوابوندینش.   اینجا زینب داره میگه نازی نازی گلیه نکن، الان گذا بلات میالمممم بخوولی، باشه؟؟؟     اینجام هم خانوم دکتر یه مریض اورژانسی داره که داره معاینش میکنه مریض: خانوم دکتر؟؟؟ مشک...
9 مرداد 1391

تفریح (تلفیح)

نمیدونم نانازیای بابا از کی شنیده بودن که هر موقع بارون بیاد بعدش میریم تفریح و یه مدت بود به محض اینکه یه زره ابر میومد تو آسمون دیگه گلی ها یه ریز میگفتن تلفیح تلفیح تلفیح. خوب ما هم که دیدیم اینا اینقد عشق تلفیح و بارون هستن و از اخبار هواشناسی شنیدیم که قراره شیراز و سپیدان بارون و برف بیاد تصمیم گرفتیم یه تلفیح ببریمشون. این بود که راهی شیراز و بعدش سپیدان شدیم. آخه طرفای خودمون زیاد بارون نمیومد . بلاخره لفتیم تلفیح و جای همه نی نی های ناز و نمکدون خالی. اینم چند تایی عکس از تلفیح رفتن نانازا.   گلی ها عاشق تاریخ و آثار باستانی هستن. واسه همین گفتن اول کاری یه سر بریم ارگ کریمخان زند   بقیه عکس ها رو میتونید د...
8 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوقلوها می باشد