زینب و زهرازینب و زهرا، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

دوقلوها

مکالمه تلفنی دوقلوها با بابایی

بابایی: سلام بابایی زهرا: سلام بابایی: خوبی بابا؟ زهرا: هیمممممممممممممممم بابایی: چیکار میکنی بابایی زهرا: خاله ستاله بابایی: خاله ستاره چیکار میکنه؟ زهرا: شعل موخوونده زهرا: بابایی یه چی بیال (بیار) بابایی: چی بیارم بابا زهرا: یه چی (براش مهم نیست دیگه. هرچی بردم بردم) بابایی: باشه بابایی، یه چی میارم برات بابایی: گوشی رو بده آبجی میخوام باهاش حرف بزنم زهرا: نههههههههههههههههههههههه نمیخوام بابایی: بابایی گوشی رو بده آبجی، آفرین خوشمل باباش. زهرا: باشه، خافاصص بابایی: سلام بابایی زینب: سلام بابایی:  خوبی بابا؟ زینب: (با هیجان خاص شروع میکنه به حرف زدن و تعریف کردن) هیمممممم. لستیم بلون اونجا هیییی...
23 بهمن 1390

لغت نامه دوقلوهای ملوسک بابا در سن 2 سال و 5 ماهگی

پرکلات = پرتقال کیبی = کیوی خیال سل = خیار سبز بلیم = بریم کدا بلیم = کجا بریم لستی = رفتی بخوام = میخوام چیسپ= چیپس پخک = پفک ماجون = مادر جون (مامان بزرگ) پ جون = پدر جون (پدر بزرگ) نیخام = نمیخوام عسولی = عسلویه تی تی ته = صدیقه نعنا = رعنا ملیم = مریم هوسف = یوسف آنابا = آبنبات باکاتی = بادکنک گوشالا = گوشواره تلفیح = تفریح نیالدی = نیاوردی مساک = مسواک چپس = چسب متلسم = می ترسم ...
10 بهمن 1390

نقاشی خوشملای بابایی

گلی های بابای علاقه زیادی به نقاشی کشیدن دارند. به اندازه ای که صبح که از خواب بیدار میشن اولین چیزی که میخوان مداد رنگ و دفترشونه. ولی تا این لحظه موفق نشدن نقاشی بکشن که مشخص باشه چی هست. فقط موقع نقاشی کشیدن باید بالا سرشون باشی و ازشون بپرسی که چی کشیدن. این نمونه ای از نقاشی هایی که میکشن:          خوشمل بابایی هستن دیگه................... ...
9 بهمن 1390

شعری بسیار زیبا از یک کودک آفریقایی در وصف یک انسان رنگین پوست

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال ۲۰۰۵ شده بود توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره شاید قبلا جایی دیده باشین ولی برای من تازگی و زیبایی خاصی داشت.... وقتی به دنیا میام، سیاهم ، وقتی بزرگ میشم ، سیاهم ، وقتی میرم زیر آفتاب ، سیاهم ، وقتی می ترسم، سیاهم ، وقتی مریض میشم ، سیاهم ، وقتی می میرم ، هنوزم سیاهم ... و تو ، آدم سفید ، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی ، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای ، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی ، و وقتی می میری، خاکستری ای ... و تو به من میگی رنگین پوست !!! ...
5 بهمن 1390

گلی های بابایی

چند وقته وقتی زنگ میزنم خونه گلی های بابا به مامانشون میگن الو کنم الو کنم با بابایی الو کنم..... وقتی مامان گوشی رو میده بهشون شروع میکنن به صحبت که خیلیاشو من نمیدونم چی میگن و نیاز به مترجم دارم که مامان زحمتشو میکشه... برای باباشون تعریف میکنن که نقاشی کشیدن. عکس بابایی رو کشیدن که می خنده ـ با اسباب بازی بازی کردن و خونه درست کردن ـ بعدش من میمونم یه عالمه دلتنگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ...
2 بهمن 1390

«نظم موثر»; بهترين روش برخورد با کودکان لجباز

اين روزها اکثر پدر و مادرها به جايي رسيده اند که در جدال بين خواسته هاي خود و فرزندان، اين فرزندان آنها هستند که پيروز شده اند; با اين حال هنوز بسياري از والدين، مهارت هاي کنترل مناسب اين شرايط را نياموخته اند. شکي نيست که منطقي بودن با کودک لجباز کار سختي است و گاهي اوقات صبر شما به پايان مي رسد، اما راه هاي موثري براي حل مشکل لجبازي بچه ها وجود دارد تا خانه شما را از يک منطقه جنگي به بهشتي آرام تبديل کند. آگاه باشيد که اجراي اين راهکارهاي از اوان کودکي نتايجي کارآمدتر به همراه خواهد داشت. لذا بهتر است پيش از بچه دار شدن با همسرتان در مورد اهدافتان از روش هاي تربيتي صحبت کنيد.  آگاهي از لجبازي کودکان لجبازي در کودک کاملا طبيعي است. ه...
2 بهمن 1390

بابایی های عشق جشن تولد

گلی های بابا اینقد عشق جشن تولد هستند که میرن پای اجاق گاز وایمیسن، زهرا خانوم کلید شمعک اجاق رو میگیره (همزمان جرقه و صدای تق تق تق تق تق تق پیلوت اجاق) زینب خانوم هم هی دست میزنه، میخنده و میگه تولد تولد تولد تولد تولدت ممالت ...
1 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوقلوها می باشد