زینب و زهرازینب و زهرا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

دوقلوها

چی بگیم والله

1391/8/2 17:58
نویسنده : بابای دوقلوها
3,213 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به وروووجکای خودم که این رووزها حسابی شیطوون شدن و اذیت میکنن

و سلام به همه دوستان که در این مدت طولانی غیبت، دوقلوها رو فراموش نکردند

 

این چند وقته خیلی کار بابایی شلوغ بوود، به علت اتمام پروژه ای که بابایی توش کار میکنه باید خیلی سریع کارا رو جمع و جور می کردن و سایت رو میبستن،

اینترنت هم که کلا قطع شده بود

گاهی واسه ارسال یه ایمیل باید پناه به کافی نت میبردیم

از 20،000 نفر شاغل تو این پروژه عظیم و کلی برو و بیا و بگیر و ببند الان ما یه 7  یا 8 نفر موندیم، تو یه خونه تویه عسلویه که هم دفتر کارمونه و هم خوابگاه.

یه خاطره کوچولو هم از این مدت شلوغی کار بنویسم واسه آینده که با هم بخونیم و به بابایی بخندیم:نیشخند

یه روز بعد از کلی کار و دوندگی از صبح تا ظهر، سر ظهری که داشت مثلا کارم تموم میشد وقت تمام و دل خوش کرده بودم که برم ناهارمو بخورم و یه چرتی بزنم که دوباره از دو بعد از ظهر کارمو شروع کنم، یه دفعه ای رئیس از تهران زنگ زد که فوری یه دوربین بردارم و برم یه جایی که داشتن یه سری از اجناس رو میبردن یه چند تا عکس بندازم و لیست بردارم. منو میگی گریهگریهعصبانیعصبانی

چشمک

خلاصه دوربین رو برداشتم و فوری خودمو به محل مورد نظر رسوندم و با توجه به اینکه اجناس خیلی تخصصی بود و من قادر به لیست برداری ازشون به چند تا عکس اکتفا کردم و قرار شد نماینده اون شرکت مجوز این اجناس رو از گمرک بگیره که بتونن از اونجا خارج کنن،

ساعت شده بود 13:30 و من گفتم از فرصت اسفاده کنم و برم ناهارمو بخورمو برگردم. اومدم خوابگاه، ناهارمو خوردم، بعدش شیطونه گفت یه کوچولو دراز بکش خستگیت در بره بعد پاشو برو سر کارتخیال باطل

دراز کشیدن همانا و ساعت 5 از خواب بیدار شدن هماناتعجب

از خواب که بیدار شدم فکر میکردم یه چرت ده دقیقه ای زدم، ولی به ساعت که نگاه کردمتعجب

گوشی رو ببین، 20 تا تماس از دست رفتهاوه

رئیس، معاون، کارگر، کارمند ..................

حالا همه یه طرف و رئیس یه طرف،

چی بگم بهش؟؟؟

بگم ببخشید، هه هه هه، خوابم برد؟؟مژه

خلاصه کلی فکر کردم که چی بگم و آخرش به این نتیجه رسیدم که حقیقت رو بگملبخند

به رئیس زنگ زدم و گفتم که ببخشید که جواب تلفنتون رو ندادم و داستان رو براش تعریف کردم حتی گفتم که فکر کردم که چه دروغی بهتون بگم و به هیچ نتیجه ای نرسیدم خندهو اونم کلی بهم خندید و گفت اشکال نداره، به هر حال پیش میاد دیگهاز خود راضی.

 

اصلا نمیدونم چی مینویسمکلافه

از ساعت 2 شروع کردم به نوشتن، الان هم ساعت 5:50 دقیقه هست. همش کار پیش میاد و تلفن و.....

 

در مورد شما خوکشلای بابا هم که میرید مهد کودک و کلی هم خوشحالید از این قضیه، پنج شنبه جمع ها که مهد تعطیله کلی اصرار میکنید که میخواید برید مهد.

الانم من هنگ کردم دیگه، و نمیدونم دیگه چی بنویسم.اوه

 

ولی خدا رو شکر حال همگیمون خووبه و همه چی براهه

 

حوصله ندارم بشینم و  چیزایی که نوشتم رو بخونم، همینجوری پست رو میذارم و فکر کنم بعدا که بخونم کلی از نوشته هام خندم بگیر.

شمایی هم که میخونید کلی واسه خودتون بخندید و حالشو ببریدچشمک

 

بازم از همه دوستان متشکرم که به یاد دوقلوها بودید و هستید و عذر میخوام که نمیتونم به همتون سر بزنم و کامنت بذارم. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (51)

مریم
3 آبان 91 10:33
خوشحالم که برگشتین و بازهم پست جدیدتون را دیدم
مامان علی خوشتیپ
3 آبان 91 14:25
سلااااااااام چه عجبببببببب.خدا قوت...حالا نفهمیدیم بیکار شدین یا نه؟ پس دوقولوها رفتن مهد کودک؟تبریک میگم بهشون موفق باشین...منتظر خاطرات شیرین دوقولوها هستیم
مامان علی خوشتیپ
3 آبان 91 14:29
اتفاقا خیلی خوبه خاطرات کاریتونم مینویسید.از اینکه حقیقترو به رئیستون گتید و نتیجه مثبتشو دیدید...خب دختراتون هم از شما الگو میگیرن دیگه.نه؟
مامان محمد سپهر
3 آبان 91 14:40
سلام محمد سپهرم ديگه مشهور شده دوست داشتين شايد امضاء بديم. راستي چند بار اومدم و شما نبودين تا اينكه امروز كل ماجرا را خوندم.خداراشكر كه همتون صحيح و سالم هستين وفقط در گير پروژه بودين.پس گل دخترا مي رن مهد بازم خداراشكر كه به مهد عادت كردن.به مامان مهربون هم سلام برسونيد
مامان رومینا
3 آبان 91 15:18
گاهی پیش میاد دیگه.ولی خب عجیب وقتی کار داری خواب میچسبهایول به دوقلوها میرن مهد؟؟/چه خوب.ایشالا همیشه خوش باشن
مامان تارا و باربد
4 آبان 91 11:22
سلاممممم به بابای پرکار خسته نباشید مهد رفتن خانم کوچولو ها خیلی مبارکه
مامان آرشیدا قند عسل
4 آبان 91 13:02
خوب خدا رو شکر که سلامت هستید نهههههه واقعاً یعنی اینهمه صداقت رو باید طلا گرفت!!!! جوجه های عمه ، خاله میرید مهد آفریننننن به شما پس دیگه واقعا خانوممممممم شدید بوس برای شما دو تا گل بسر.
بهار
5 آبان 91 12:46
سلام خسته نباشید بابایی. وای خیلی خسته بودید. گل دخملا چطورن؟ عسک واسمون بذارین
ستاره زندگی
5 آبان 91 15:43
سلا م به بابای مهربون خدا قوت
نرگس مامان طاها و تارا
6 آبان 91 8:26
هورااااااااا بازم زهرا و زينب باباي مهربون ايشالا هميشه كارو بارتون به راه باشه(با اين اوضاع كاري مملكت)و هميشه سلامت باشيد.خدارو شكر كه همه خوبيد اما خوب اون وسطا كم هم وقت براي نوشتن از اين دو تا فرشته بزاريد كه ما اينقدر دلتنگشون نشيم ديگه
هستی و همنفس
6 آبان 91 9:58
چه عجب شما یه پستی گذاشتین... نگران بودیم شدیدددددددددددددد خدا رو شکر که همه چی خوبه موفق باشین
maryam
6 آبان 91 11:46
salllllllllllllllllllllam enghad delam bara zahrao zeynab tang booood. khodaro shokr ishala dar ye rooze beshe daneshgah beran
مامان تارا
6 آبان 91 21:14
سلام به دوقلوهای دوست داشتنی خاله الان رمزو براتون میفرستم /
fh
6 آبان 91 23:07
webe zibaii dari
مادر کوثر
7 آبان 91 6:30
سلام ممنون از حضورتون بعد از دو ماه!!! خوش آمدین. امیدوارم دخترای ناز شما همیشه شاد باشن و سلامت انشالله تا آخر هفته عسلویه و بوشهر هم بارون میبینن و شما هم یادتون میاد بارون چه شکلی بوده
مادر کوثر
7 آبان 91 6:34
خداروشکر که کارتون داره به سلامتی به اتمام میرسه مهد رفتن نازگلا هم مبارکههههههههههه شیطونی هاشونم شیرینه!!! ولی فک کنم مامانی یه استراحتی میکنن
مامان پریسا
7 آبان 91 10:39
خدا بهتون قوت بده. دیگه نون حلال به دست اوردنش سخته.زهرا و زینب جون هم ایشالله قدر بابای زحمت کششون رو میدونن. ایشالله سلامت باشید
مامان ماهان نفسی
7 آبان 91 14:12
خسته نباشید اقای پدرامیدوارم همیشه تو کارهاتون موفق وصادق باشید از طرف من دوگل خشگل خونتونو ببوس
سمی مامان امیرین
7 آبان 91 16:51
سلام بابایی.. خوبین..خوشین...از اینوراااااااااا؟؟ گل دخترا خوبن...مامانی خوبه.. الهی که همیشه سالم و شاد باشین و زندگی بر وقف مرادتون. لطفا از این گل دخملا یه پست بزارین.
golabaton
8 آبان 91 10:37
سلام دوستان یک چند تا خانوم دور هم جمع شدیم و یک سایت با نام گلابتون (با نگاه ویژه به نیازمندیهای بانوان) راه اندازی کردیم خوشحال می شم به ما سر بزنید و نظرات و مطالبتون رو برامون ارسال کنید. البته این امکان و به وجود آوردیم تا اگه صاحب کسب و کاری هستید بتونید به رایگان هم تبلیغ کنید www.golabaton.com
مامان محمد سپهر
8 آبان 91 13:56
سيد كوچولوي ما عيدي ميده شما نمي خواين؟..
مامان نازنین زهرا
8 آبان 91 14:14
سلام من بهتون سر میزدم ولی دیدم چند وقتیه که خبری ازتون نیست و حالا متوجه شدم.ان شا الله همیشه شاد و سالم باشید.مهد رفتن خانمی ها مبارک.
مادر کوثر
8 آبان 91 18:20
سلام بروزیم تشریف بیارید
مهسا
8 آبان 91 22:54
نازگل خانوما مهدرفتنتون مبارک باشه. بابایی شما هم خسته نباشید
مامان امیر مهدی
9 آبان 91 3:31
سلام با جشن تولد امیر مهدی آپم. یادگاری فراموش نشه
ستاره زندگی
9 آبان 91 9:02
بابایی از نقاشی ها و کارهای مهدکودک دوقلوها برامون بنویسید
فرزانه
9 آبان 91 16:39
خدا قوت این پست شاید فقط یه خاطره باشه اما قطعاً چند تا نکته و درس توش هست .. 1- اینکه پدرها و مادرها چقدر زحمت می کشند و گاهی از خستگی 2 ساعت خواب براشون مثل چند دقیقه به نظر میاد ... 2- راستگویی و داشتن شهامت برای راست گفتن حتی به رئیس .. در پناه خدا مهربان و شکیبا بمانید
ستاره زندگی
9 آبان 91 18:17
بابایی مهربون ما آپ شدیم
سمی مامان امیرین
9 آبان 91 22:24
چه خوب شد ه مهد میرین..حالا مامانی یه نفسی میکشه هااااااااااااا
مادر کوثر
10 آبان 91 9:38
«نیمه ذی‏ الحجه» است و ملائک مشتاق به خاک آمده‏ اند تا قدم‏ های آسمانی دهمین بهار از راه آمده را بوسه‏ باران کنند... میلاد امام هادی (ع) مبارک
مامان آرتین
10 آبان 91 10:45
سلام. خسته نباشید بابای فعالخوب شد اومدین وآپ کردین. خیلی وقه از گل دخملا بیخبربودیم
مامان محمد سپهر
10 آبان 91 14:01
مي تونين شما هم در جشن سيدي شركت كنين. منتظرم واينكه سلام ممنون به ما سر زدين عيد شما هم مبارك
فاطمه
10 آبان 91 14:07
ینی شما الآن دقیقا بابا هستی داری خاطرات ثبت می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کمتر دیدم بابایی حوصله و وقت این کارا رو داشته باشه. اجازه ی لینکتونو دارم؟؟؟؟؟؟؟
فاطمه
10 آبان 91 14:08
ماشاءالله لاحول ولا قوت الا بالله. خدا هر دو نازخانم رو برای شما و همسرتون حفظ کنه.
فاطمه
10 آبان 91 14:09
همیشه آرزوی داشتن یه دقلو داشتم...می دونم سخته اما واقعا بچه ها رو دوست دارم.عاشقشونم.
عمه مریم
10 آبان 91 21:08
سلام به بابایی و کوچولوهای نازش خدا حفظشون کنه وب قشنگی دارید و کوچولوهای قشنگتر موفق باشید
هستی
11 آبان 91 8:13
نیستی ولی نگران نباش من به بی معرفتی تو نیستم هیچ کس جای این نبودن هایت را پر نکرد و نخواهد کرد!!! سلام باباد دقلوها اپم تشریف بیارید
مامان دینا
12 آبان 91 0:02
سلام .خسته نباشین.روی ماه روجکهای شیطونو میبیوسم
سپیده
12 آبان 91 20:12
سلام. ایشالله که موفق باشید. عیدتون مبارک http://koodakeman91.niniweblog.com/
سپیده
13 آبان 91 19:51
با سلام. وبلاگ "کودک من" مسابقه شماره 5 را شروع کرد. در صورت تمایل شرکت کنید. http://koodakeman91.niniweblog.com/
مامان لنا
14 آبان 91 1:45
سلام عروسکهای خاله سلام وخسته نباشید هم به شما واقعا سخته تو گرما ودوراز خانواده کار کردن خدابهتون قوت وبرکت بده.
مامان فاطمه
14 آبان 91 15:55
عموجون می آی یه سلام می کنی و می ری. چرا دیگه پست نمی ذاری؟
مادر کوثر
15 آبان 91 7:19
سلام بروزیم دوقلوها رو ببوسید
maman sonia
16 آبان 91 12:35
سلام به بابای مهربون و زحمتکش خسته نباشید گلیهامون رو ببوسید از طرف خاله و سونیا
مامان تارا
16 آبان 91 18:49
ااااااااااااااا کجایین دوباره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما که باز گم شدین!!!!!!!!!!
ستاره زندگی
17 آبان 91 7:17
بابایی دوتا عید اومد و رفت ولی شما هیچی از دوقلوها نگفتید
شبنم
17 آبان 91 10:04
سلام بابای دوقلوها!..بابای زحمت کش و خستگی ناپذیر.. فکر می کنم بار سوم یا چهارمی هست که می یام به این وبلاگ،و یه بار دیگه هم براتون کامنت گذاشتم،که نمی دونم ثبت شد یا نه.. بهتون تبریک می گم بابت داشتن دو تا دختر دسته گل و نازنین،که مثل فرشته ها می مونن!!..عکس های اتلیه شون بسیار زیبا بود..ای شالله همیشه سالم باشن.
مامان مرضیه
31 اردیبهشت 92 7:50
گاهی فکر میکنیم باید کاری بزرگ و شایسته برای دوستان و کسانی که دوستشان داریم انجام دهیم؛ ولی چون در توانمان نیست ، از خود ناامید و دلخور میشویم . ولی باید به نکته ای توجه کرد : باران بزرگترین و زیباترین هدیه آسمان به زمین است ولی از قطرات کوچک و ناچیز آب تشکیل شده است . تکرار باران گونه ی محبت هایِ بسیار بسیار کوچک ما در حق عزیزانمان ، چیزی از یک شاهکارِ بسیار بسیار بزرگ کم ندارد ...
افســـafs♥♥nـــــون
14 شهریور 92 19:34
سلام اپم بهم بسر
baran
4 مهر 92 16:14
khaterat dogooloha gashngeh khoshhal misham ye sari bezanid linketon mkonam linkam konid.l
مامان گل پسر
18 آذر 92 23:23
خانومتون باید قدرتون رو بدونه که برای بچه هاتون وبلاگ درست کردین شوهر من خودش از اینکارا نمیکنه هیچ منم که وبلاگ درست کردم زیاد راضی نیست و میگه این لوس بازیها چیه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوقلوها می باشد