سال نو، علووووسی، تبلد (تولد)
بابایی ها، بعد از 16 روز تعطیلی و با شما بودن باز من موندم و وبلاگتون.
تو این چند روزه به هممون خوش گذشت. خصوصا شما ملوسکای بابایی. از بس رفتید عروسی که شدید یه پا رقاص حرفه ای. تازه زهرا خانوم ترانه خون هم شده، دیشب یه دفعه ای شروع کردی به رقصیدن و همزمان میخوندی "اشکله جونم اشکله، اشکله اشکله اشکله" که دیگه من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با صدای بلند زدم زیر خنده.
امیدوارم تعطیلات به همه نی نی ها و مامان باباها خوش گذشته باشه.
چندتایی عکس هم از این چند روز تعطیلی هست که میتونید در ادامه مطلب ببینید.
سر سفره هفت سین به دلیل شلوغی نشد که عکس مناسب واسه وبلاگ بندازیم. آخه تقریبا کل فامیل جمع شده بودیم خونه زن دایی بابا، آخه دایی شهید شده و معمولا هر ساله همه میریم پیش زن دایی. دایی جون خدا رحمتت کنه
عروسی دختر عمه که عروس رو از جاش بلند کردیم و با دوستان جاشو گرفتیم
از راست به چپ: دوس جونیمون (اسمشو نمیدونم، رضوان دختر عمه (خواهر عروس)، زینب، رعنا، فاطمه زهرا، زهرا، مریم عمو
بازم تو عروسی دختر عمه
مریم عمو، زهرا، زینب، رضوان
این عکسها هم رفته بودیم توی باغ آغا جون (بابای بابایی)
عرفان خان (پسملی دختر دایی بابا)
جشن تولد رعنا (دختر عمو بزرگه)
از راست به چپ: فاطمه زهرا(دختر دختر دایی بابا)، نرگس (دختر اون یکی دختر دایی بابا)، مریم (دختر عمو) سحر (دختر خاله دختر دایی بابا)، شادی(دختر یکی دیگه از دختر دایی های بابا)، رعنا( دختر عمو که جشن تولدشه)، رضوان( دختر عمه)، زهرا-زینب، زهرا(دختر دختر عمه بابا)،محمد رضا(پسملی دختر دایی بابا)، علی(پسملی اون یکی عمه)، اونا بالایی هم رضا(داداشی رعنا)
اه، بابایی؟؟؟ جشن تولد رعنا تو چرا شمع ها رو فوووت میکنی؟؟؟؟؟؟؟
میخوایم کدا بلیییم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سیزده بدر