زینب و زهرازینب و زهرا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

دوقلوها

دو روز دوری

1391/3/30 16:24
نویسنده : بابای دوقلوها
1,454 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه 1391/03/27 واسه یه کاری باید با مامانی یه سر میرفتیم شیراز و چون با وجوود شما فسقلکا نمیشد هیچکاری رو انجام بدی با مامان به این نتیجه رسیدیم که شما رو بذاریم پیش مادر جوون و صبح زود بریم شیراز و زودتر کارمون رو انجام بدیم و برگردیم.

خلاصه همین برنامه رو اجرا کردیم و رفتیم شیراز اما اونجا به در بسته خوردیمدل شکسته

به مناسبت شهادت امام موسی کاظم تعطیل شده بود،

خوب ما از کجا باید میدونستیم که تعطیلهمتفکر

آخه تعطیل رسمی که نبود، فقط از شانس ما فقط اون صنف تعطیل کرده بود.

با مامانی مونده بودیم که چیکار کنیم، از یه طرف بچه ها رو گذاشته بودیم پیش مادر جوون، از یه طرف من تو این ماه زیادی مرخصی گرفته بودم، از طرفی هم میخواستیم که کارمون زودتر انجام بشه.

بلاخره دل رو زدیم به دریا و تصمیم گرفتیم که شب بمونیم شیراز و صبح روز بعد زود کارمون رو انجام بدیم و برگردیم

مامانی زنگ زد به مادر جوون و قضیه رو گفت و ازش خواست که اگر میشه بچه ها رو تا فردا نگهشون داره

منم زنگ زدم سر کارم و گفتم کارم نشده و فردا هم نمیتونم بیام سر کارخجالت

بعدش رفتیم هتل و بعد از مدتی دیدم حال مامانی زیاد جالب نیستنگران

مطمئن بودم به خاطر دور بودن از شما ورووجکاس، آخه برای اولین بار بود که طولانی مدت از هم دور بودید

رفتم کنار پنجره وایسادم و یه دفعه حرفای زهرا یادم اومد که تلفنی باهام حرف میزد

زهرا: الووو، کدایی؟؟؟ زود بیایا. باشه؟

که دیدم مامانی خیلی حالش بدتر شد و تمام سعیمو کردم که مامانی رو از این حال و هواش در بیارم که تا حدودی هم موفق شدم.

خلاصه روز بعد شد و زودتر از هتل رفتیم که بلکه زودتر کارمون تموم بشه و برگردیم پیش وروجکا که نهایتا ساعت 3 عصر رسیدیم خونه مادر جون و دیگه مامان بود و شما فسقلکای شیطون بابا.

خدا هیچ مادر و فرزندی رو از هم دور نکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (63)

راحله مامان احسان
30 خرداد 91 16:40
الهی .. کاملا درک می کنم چه احساسی داشتن..
امیدوارم همیشه ها درکنار هم لبخند روی لباتون باشه..


یکی نیست بگه که ما باباها رو درک میکنه
ممنون از حضورتون
مامان آرشیدا قند عسل
30 خرداد 91 17:04
طفلک مامانی ، حق داشته تصورش هم سخته چه برسه به اجراش ، انشاالله.

فقط شما مامانا میتونید همدیگه رو درک کنید
ممنون از حضورتون
مامان امیرحسین و امیرعلی
30 خرداد 91 19:43
اخه فکرشم برام سخته
خیلی سخته....بنده خدا مامانی
ایشالا همیشه جمعتون جمع باشه و هیچ وقت از هم جدا نشید
بغض اومد سراغم

ممنون از حضورتون
ایشالله جمع همه همیشه جمع باشه
نجوا
30 خرداد 91 21:17
سلام
میشه بگی چطوری دختراتو از هم تشخیص میدی؟
واقعا خیلی کار سختیه!!!!!!!!!!!!

سلام
ظاهرا کار سختیه
ولی واسه من و مامان کار سختی نیست
البته منم گاهی وقتا قاطی میکنم
صورت زینب یه کوچوولو گردتره
مادر کوثر
30 خرداد 91 22:16
خدا هیچ مادر و فرزندی رو از هم دور نکنه
الهی آمین

الهی آمین
مامان دینا
31 خرداد 91 0:47
چه زیبا نوشتین خدا هیچ پدرومادری رو از هم دور نکنه الهههههههههی امین.
روی ماه این دو وروجکو میبوسم

ممنون
نظر لطفتونه
الهی آمین
مامان سارینا
31 خرداد 91 9:13
وای بنده خدا مامانی خیلی سخته . من که اصلا نمیتونم بهش فکر کنم . همین نصف روز که ازش دورم کلی دلم واسش تنگ میشه ولی خوب اشکال نداره مامانی پیش میاد دیگه زهرا و زینب گلی هم ماشالله بزرگ شدن درک میکنن . انشالله همیشه سالم و سلامت باشید و سایتون بالا سر گل دخملیهای عزیزتون . زهرا و زینب عزیز رو از طرف من ببوسید

ممنون از لطفتون
آره، پیش میاد دیگه، بعد از حدود سه سال اولین بار بود که طولانی مدت ازشون جدا میشد
مامان تارا و باربد
31 خرداد 91 10:24
امیدوارم همیشه کنار هم باشید این جور سفرها هم گاهی پیش میاد

ممنون از لطفتون
مامان زهره
31 خرداد 91 14:28
اگه به ماماني زياد خوش نگذشته فكر كنم به شما خوش گذشته باشه.
ولي واقعا سخته كه مادري از بچه اش جدا بشه.

ممنون از حضورتون
چطوری فکر میکنید وقتی یه نفر کنار آدم غمگین باشه به آدم خوش میگذره؟؟؟
در ضمن مامانی زود آروم شد
ستاره زمینی
31 خرداد 91 15:16
اخی عزیزمن خیلی سخت گذشته به هر دو طرف.من که 1 ساعتم نمیتونم از این وروجکم دور باشم.خدایا هیچ مادر و فرزندی را از هم جدا نکن..امین

آمییییییین
بهار
31 خرداد 91 15:22
وای مامانی حق دارین. حتما چقد نگران بودین. درسته پیش ماد جون بودن ولی مگه میشه نگران نبود بابایی به جاش دلداریتون دادن. بووووس واسه شیرین زبونای خودم

ممنون از حضورتون
رایکا(پوسترساز)
31 خرداد 91 18:00
سلام بابای دوقلوها
من رایکا هستم
اگه دوس دارید از دوقلوهای گلتون زینب و زهرا عکس های رویایی داشته باشید به وبلاگم یه سری بزنید
فرقی نمیکنه با چی عکس بگیرید
رایکا اونو به یه عکس رویایی تبدیل میکنه
امتحانش ضرری نداره
دیدنش هم خالی از لطف نیس
پذیرش انواع سفارش:
طراحی پوستر رویایی همراه با روتوش
طراحی پوستر برای تمامی سنین
طراحی کارت تولد با عکس کودک شما
طراحی کارت پستال با عکس کودک شما
طراحی عکس رومیزی متناسب با رنگ دلخواه و دکور شما
و...
به همراه مشاوره ی رایگان برای عکاسی و ژست و ...
با قیمت کامل استثنایی
هر پوستر 1500 تومان
پس منتظر چی هستید؟؟
رایکا در خدمت شماست ...


سلام
چشم
مامانی درسا
1 تیر 91 1:11
ای وای ما آدما کلا" خیلی زود به همه چیز دلبسته میشیم دیگه بجه هامون که جداس ..... الهی مامانی خالتو درک میکنم ..... من تا حالا چند بار شده رفتم تا سر کوچه که برم بازار خرید تحمل نیاوردم و زودی برگشتم ..... با این دخملیای نازت حق داشتی .....

دقیقا همینطوره
ممنون از حضورتون
فانوس
1 تیر 91 13:02
سلام
با موضوع خواب کودکان بروز هستم

سلام
چشم، حتما
راحله مامان احسان
1 تیر 91 21:08
آپیم..

چشم
فرناز
2 تیر 91 0:16
سلام سلااااااااااااااااااااااااااام
قند و نبات جان خوبید؟
مامان جونی و باباگلی شما خوبید؟
إإإإإإإإإإإإ مامان جونی نبینم ناراحت باشیییییییییی
آفرین بابا گلی که نمیزاره مامان جونی و دخملی ها حتی یه ذره ناراحت بشن

سلام سلام
خووفیم خاله
خووبیم خاله
خواهش میکنم
ممنون از حضورتون
مریم(مامان روشا)
2 تیر 91 0:20
ایشالا هیچ موقع ازهم دورنشین...اخی مامان دوقلوه چی کشیده....

ممنون از حضورتون
ایشالله
فرناز
2 تیر 91 0:23
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خواستم برم دیگه ولی پاهام با من راه نمیان
میدونید چرااااااا؟
آخه قند و نبات جونیا رو بوس نکردم!!!
حالا یه عالمه از اینا برای مامان جونی و دخملااااا
:
اینام برا بابا گلی مهربوووووووووووووون


سلاممممممممممممممممممممم
ممنون از لطف همیشگلیتووون
فرناز
2 تیر 91 17:05
سلام سلام
باز اومدممممم
همگی خوبیدددددددد؟
میگم: دو روز دوری دیگه تموم شد حالا با هم دسته جمعی برامون بنویس بابا گلیاین گل دخملی ها چیکار می کنن؟
إإإإإإإإإإإإإإإإإإ میدونید یاد چی افتادم خوب ببخشید دیگه
یه بار باید برم شستشوی مغزی تا دیگه فراموشش کنم

سلام سلام
بازم خوش اومدی
چشم، در اولین فرصت
بابامامانی فراموش کرد موضوع رو، تو نمیخوای فراموش کنی؟

ني ني شكلك
2 تیر 91 17:41
با سلام به شما دوست عزيز
ني ني شكلك يك مسابقه ي جالب و جذاب برگزار كرده است . مطمئنا" شركت شما در مسابقه خالي از لطف نخواهد بود . شايد شما جزو نفرات برگزيده باشيد و از جوايز ارزنده اين مسابقه بهره مند شويد!!! با تشكر

بهارك
2 تیر 91 18:11
سلام..
طراحي عكس و قالب وبلاگ و تقويم و.....
خوشحال ميشم سري بزنيد و مارو لينك كنيد.

سلام
به به
چشم، حتما
مادر کوثر
3 تیر 91 8:37
سلام
اعیاد شعبانیه بر شما هم مبارک

سلام
ممنون
مریم
3 تیر 91 8:46
الهی خدا هیچ مامانی را از بچه هاش جدا نکنه خیلی وحشتناکه . من دقیقا حال مامانی مهربون را درک کردمم البته مامانی هم یه خورده خودشو برای بابایی داشته لوووووس می کرده هااااااااا

آمین
خوب شما خانوما بیشتر همدیگه رو میشناسید
شاید هم همینطور باشه که شما می فرمائید
مامان آزاده
3 تیر 91 9:41
کاملا میفهمم من هنوز بیشتر از دو ساعت از بچه م دور نبودم یعنی برام غیر ممکنه که باشم
کاش همه بچه ها از نعمت مادر برخوردار بودن

ممنون از حضورتون
واقعا" واسه مامان ها سخته
کاش
مامان آرشیدا قند عسل
3 تیر 91 11:56
اومدم حال وروجکها رو بپرسم.

ممنون از لطفتون
مامانی هدیه
3 تیر 91 12:26
سلام
مامانیه دوقلوها حتما حسابی اذیت شدی اشکال نداره گاهی اوقات فاصله ها رابطه هارو محکم تر می کنه

سلام
دقیقا همینطوره
از قدیم گفتن دوری و دوستی
مامان زهره
3 تیر 91 13:34
معلومه در كنار پدري همچو شما زود آروم مي شه

ممنونم
شما لطف دارید
مامان زهره
3 تیر 91 13:35
اعياد شعبانيه بر شما مبارك

ممنون
همچنین
مادر کوثر
3 تیر 91 16:39
سلام
با عرض تبریک مجدد این ایام
ما بازم آپیم

سلام
متشکرم
چشمم
.
3 تیر 91 17:07
آخی نازی...منم دوست دارم زودتری مامان بشم..اما آقامون می گه 5 سال بعد از ازدواج...گلم ماهم برگشتیم...یه سری بیا

ای بابا
منم یه زمانی میگفتم 7 سال بعد از ازدواج و 2 تا بچه کافیه
ولی زودتر بچه دار شدیم و دلم میخواد 40 تا دوقلوی دیگه داشته باشم. که دو تا اتوبوس بشیم و با هم بریم مسافرت
چشم. حتما میام

مامان امیرحسین و امیرعلی
3 تیر 91 17:46
سلام.اومدم حال گل دخترا رو بپرسم دیگه شیطنت نکردن؟کارای بد؟قایم شدن؟
الحمدلله که دیگه همه چی ارومه.....

سلام
خوش آمدید
فعلا که آروومن
ممنون از حضورتون
مریم مامان دوقلوها
3 تیر 91 18:05
سلام.منم مامان دو تا دختر دو قلوی ماه بنام رومینا ورونیکا هستم.واسه شما هم بزرگ کردنشون خیلی سخت بود؟آخه دخترام سه سالشون و همه موهای منو سفید کردن شما چطور؟؟

سلام
خدا دوقلوهاتون سلامت نگه داره
واقعا سخته
مامانی ما هم دست کمی از شما نداره
منم که دیگه معلومه، هر کس میبینه منو فکر میکنه 150 سال سن دارم
مامان علي خوشتيپ
4 تیر 91 1:12
آخييييي ماماني گناه داشته.اونم براي اولين بار.يه مادر فقط ميتونه حس اون موقع ماماني دوقولوها رو درك كنه.
براي دعاي زيباتون آمين گفتم

ممنون از حضورتون
فرناز
4 تیر 91 3:22
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام
جوجه خوشملیا خوبید؟
خوابتون رو دیدم
اومدم ببوسمتون و برم
بقیه خواب در ادامه ی خواب و رؤیاااااااااااااا
برم لالا تا بقیه خوابم رو ببینم خوشملیای نایس
گلهای قشنگ خوابای خوش ببینید

سلامم
خووفیم
ممنون از لطفتون خاله
مامان آرشیدا قند عسل
4 تیر 91 9:30
چرا چرا چرا آخه چرا برای چی به چه دلیلی خاطرات دخملیها رو نمی نویسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
یعنی الان هیچ دسته گلی به آب ندادن آیااااا؟؟؟


خوب فعلا همه چی آروومه
فرناز
4 تیر 91 11:29
سلام
واااااااااااااااااااای خداااااااااااااااااااااجووووووووووون
40 تا؟ دو تا اتوبوس
.
.
.
.
.O:
.O:
.
بابایییییییییییییییییی خوب بزار حال قند و نبات رو بپرسم دیگههههه!؟!
خوب عسل خانوما خوبید؟
فدات فدات یه برات زینب گلی
فدات فدات یه برات زهرا گلی

چه کنیم دیگه
حساب کردی یارانشون چقد میشه؟؟؟
ممنون از حضور گرمتون
مادر کوثر
4 تیر 91 19:24
سلام
ممنون از حضورتون
بابایی به دخمل منم یه کم مهلت بدید تو شیطنت بزودی به پای دخملای ناز شما میرسه. آخه دخملای شما دوتا هستن و روند پیشرفتشون سریعتره
ببوسیدشون

سلام
خواهش میکنم
انشالله دخملی سلامت باشه
مامان پریسا
4 تیر 91 22:28
میدونم مامانی اون شب چی کشیده.
الهی همه ی نی نی ها به سلامت پیش مامان و بابا هاشون باشن

ممنون از حضورتون
آمین
مامان زهره
5 تیر 91 11:23
دوست خوبم ، محمد سپهر در مسابقه ني ني خانه دار شركت كرده دوست داشتين راي بدين .اين هم نشاني اش:
http://sheklak_mohammad.niniweblog.com/post931.php



چشم
حتما رای میدم
مامان رومینا
5 تیر 91 12:48
میدونم مامانی چی کشیده خیلی سخته دوری از دلبندامون.ایشالا که دیگه هیچوقت از هم دور نشن

به هر حال مادری و درک میکنی دیگه
ممنون از حضورتون
ایشالله
مامان تارا
5 تیر 91 15:59
___$$$$$$__$$$$$$$$__$$
____$$____$$$$__$$$$__$$$$
__$$______$$$$$$__$$$$$$$$
__$$____$$$$$$$$__$$$$$$
__$$$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$
$$__$$$$$$$$$$__$$__$$$$$$
$$$$__$$$$$$__$$__$$$$
__$$$$______$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$
_$$$$$$$$__$$$$$$$$$__$$$
__$$$$$$___$$$$$$$_ $$$$
___$$$$_____________`$$$
___________________ $$
__________________`$$`
________________$$`
_____$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$
_$$$$____$$_$`
$$$$$__$$___$$___$$$$
$$$$$$$______`$$_$$$$$$
$$$$__________$$$_____$
$$___________` $$____$$
_____$$$_____$$`___$$$$
___$$$$$$___$$__$$$$$$
__$$$$$$$$_$$_$$___$$$
_$$$____$$$$_$$__$$$$
__$$_____$$_$$$$$$$
___$______`$$
___________$$
____________$$`
___________`$$
__________$$
_________$$
مامان نادیا و نلیا
5 تیر 91 21:26
سلاااااام بابایی....جوجو ها چطورن دلم خیلی واسشون تنگیده بود ایشالا تا چند روز دیگه اینترنتمون وصل میشه و تند تند میام پیشتون


سلام
خووبن، متشکر
ایشالله
مامان سارینا
6 تیر 91 9:23
بابایی اون دو روزه تموم شدا پس کجایین شماها بابا زهرا و زینب فراموش کردن دو روز ازشون دور بودین بیاین عکس گل دخملیهامونو بذارین بوس بوس واسه زهرا و زینب عزیزززززززز

ممنون از لطفتون
ایشالله در اولین فرصت یه پست میذارم
مامان زهره
6 تیر 91 11:04
ممنون بابايي راستي خصوصي دارين
مامان علی خوشتیپ
6 تیر 91 11:14
منم دلم تنگ شده برای دوقولوها
مریم
6 تیر 91 13:26
آخیییی.چه با احساس
مریم--------❤
6 تیر 91 15:03
مامان نادیا و نلیا
6 تیر 91 17:50
بابایی ما آپیم

چشم، حتما میام
ني ني شكلك
6 تیر 91 18:18
راي شما ثبت شد شمابا همين آي پي به دو كودك ديگر هم مي توانيد راي بدهيد ممنونم از نگاه زيبايتان
منتظر عكس گل دختراتون زهرا جون و زينب جون هم هستم.


ممنونم
انشالله مسابقات بعدی
مامان آرشیدا قند عسل
7 تیر 91 7:45
نه دیگه نمیشه باید یه جلسه اضطراری محرمانه با دوقلوهای نازنینم بذارم به راه راستتتتتتتتتتتتت هدایتشون کنم ، چه معنی میده جوری رفتار کنن که همه چی آروم باشه !والله !!! ایییییی بابا خوب گلام یه کاری یه خرابکاری یه چیزی خوب ما دلمون تنگ شده دیگه، صبرمونم که اندازه یه قاشق چایخوریه!!!! هردوتون رو میبوسم که اینهمه ماه هستید:
نجوا
7 تیر 91 11:36
منم رمز ميخوامممممممممممممممم لطف ميكنيد؟
مامان فافا
7 تیر 91 16:02
سلام بابایی
لزمو بدین تا بگیم کیه

سلام
چشم
مادر کوثر
7 تیر 91 16:37
ما همچنان منتظر پست جدید میمونیم

ممنونم
چشم، در اولین فرصت
مادر کوثر
7 تیر 91 16:37
راستی ما الان آپ شدیم

چشم

عمه آتنا
8 تیر 91 13:01
شما چطوری تحمل کردین واقعا دوریه این دوتا عروسکو؟؟؟؟
مامان دینا جون
8 تیر 91 17:27
آخی خییییلی سخته میدونم.
مامان فاطمه
9 تیر 91 1:37
سلام , وای مامان چی گذشته بر شما .من که نیم ساعت هم نمی تونم از گلم جدا شم .: D به دعای بابایی هم آمین می گم.
فرناز
12 تیر 91 8:43
سلام سلااااااااام بازم سلااااااااااااااااااااااااااااااام
قند و نبات جونم خوبید؟
مامان جونی و باباجونی شما خوبید؟
ببخشید دیر کردم نت دوباره مشکل داره
دائم قطع میشه وقتی هم درست بشه یه آپ رو چند مرتبه میزارم تا یکیش ثبت بشه
خوب ولش کن آلان که فعلاً درسته
حالا که اومدم و نطقم میاد پست رو حذف کردید؟
باشه شاید صلاح این بوده
من که دلم حسابی تنگیده برا عسلیای خوشمل
زودی بیاین و از گلهای خوکشل بنویسین

سلام سلام سلام به خاله فرناز
همگی خوبیم، انشالله شما هم همیشه سالم و شاد باشید
امان از دست اینترنت
پاتوق دوقلوهاي ايران زمين
12 تیر 91 16:37
سلام
به پاتوق دوقلوهاي ايران زمين سر بزنيد..
هدف از راه اندازي اين پاتوق آگاهي مادر ها و پدر ها از رفتار دوقلوها و احساساتشون هست همچنين اخبار مهم در مورد دوقلوها هم اينجا گفته ميشه پس وقت را از دست نديد....
راستي مديران وبلاگ هم دوقلو هستند..
منتظريم...

به به
چه جالب
چشم، حتما
مامان امیر مهدی
13 تیر 91 1:27
واقعا سخته من که طاقت نیم ساعت دوریشو ندارم.انشاالله که هیچ وقت مامان گلشون ازشون جدا نشه

انشالله که همیشه سلامت باشید و هیچ وقت از شاه پسری جدا نشید
مامان سارینا
13 تیر 91 8:09
غیبتتون کبرا شده ها . نه نه کبرا چیه بزرگیش در حد المپیکه عمو جوون دخملیهای ما کجان ؟؟؟؟

ممنون از احوالپرسیتون و لطفی که به دوقلوها دارید.
مامان زهره
13 تیر 91 11:49
سلام پيشاپيش اين عيد بزرگ را تبريك مي گم .انشاء الله به ظهورش

سلام
ممنونم
عید شما هم مبارک
آمین
مریم
14 تیر 91 11:18
خدایا . . .
خواستم بگویم تنهایم
اما نگاه خندانت ، مرا شرمگین کرد
چه کسی بهتر از تــو ... !!

سلام آقای پدر
میلاد حضرت مهدی را خدمت شما تبریک می گویم

سلام
خیلی زیبا بود
ممنون از لطفتون
این میلاد بزرگ رو به شما هم تبریک میگم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوقلوها می باشد