زینب و زهرازینب و زهرا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

دوقلوها

مامانی ملیض شده، تب و سل دلد شدیدددددددددددد

1391/2/28 6:48
نویسنده : بابای دوقلوها
2,346 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی ملیض شده

از دیشب

تب و سر درد شدید

نای تلفن صحبت کردن نداشت

هر کاری کردم بره دکتر نرفت

میگه خودم خووب میشم

ولی کارم که تموم شد خودم میرم میبرمش دکتر

شما ورووجکا رو گذاشته بود تو اتاق خواب و در رو قفل کرده بود که خودش استراحت کنه

ولی مگه شما دوتا ملوسک میتونید تو یه اتاق بند بشید

خدا به مامانی عزیز و گلتون صبر بده

مامانی دوستت دارم، دوستت دارم، دوستتتتتتتتتتتتت دارممممممممممممممممممممممممممممممممممم که اینقد صبوووووووووووووووووووورییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

 

بابایی بعداً نوشت:

دیروز بعد از کارم فورا رفتم خونه و مامانی رو بردم دکتر

تبش خیلی شدید بود

سر درد و حالت تهوع هم داشت

دکتر یه سری قرص و شربت نوشت و میخواست آمپول هم بنویسه که مامانی گفت حساسیت داره.

مامانی نمیتونه چیزی بخوره

هرچی هم میخوره.............

خدا مامانی رو خوبش کن

بعد از اینکه از دکتر برگشتیم با شما ورووجکای ملوسک رفتیم نون و یه چیزایی واسه خونه بگیریم،

زهرا: بابایی کدا میخوایم بلیییییییم؟؟؟؟؟سوال

بابایی: بریم نون بگیریم

زهرا: نوون با کذا بخوولیم

بابایی: آره بابایی

زینب: بابایی کمپووت بخل، کمپووت بخل، کمپووت بخل، کمپووت بخل، کمپووت بخل،قلب

بابایی: چشم بابایی

خریدا رو انجام دادیم و برگشتیم خونه پیش مامان

داشتیم شام میخوردیم که:

بابایی: خانومی یه لقمه بگیرم بخوری؟؟؟

خانومی: نه نمیتونم بخورم

بابایی: حالا یه لقمه بخوور

بابایی یه لقمه میگیره و میذاره دهن مامانی بعد گفتم بازم بگیرم

مامانی: نه

زهرا: نخوول، خودمون همش میخولیم بزلگ میشیم

زینب خطاب به زهرا: امست چیه؟؟

زهرا: زهرا

زینب: آفلییییییییییییییینقلبتشویق

بعد از شام مامانییییییی همون یه لقمه رو..................

صبح داشتم میومدم سر کار خواستم خیلی بدون سر و صدا بلند شم و بیام که بیدار نشن ولی دیدم مامانی بیداره، پرسیدم بهتری، گفتش اصلا خوابم نبرده، گرسنم بوده و نمیتونستم چیزی بخورمنگران

نمیتونه بخوره، نمیتونه، دل شکسته

 

دوباره بابایی بعدا نوشت:

مامانی یه خورده بهتر شده ولی هنوزز نمیتونه غذاشو درست بخووره

ممنون از دعای خیر دوستان

 

مامانی خوووووووووووووووووووب شد

بالاخره بعد از گذشت سه روز مامانی خوب شد و حالا دیگه میتونه با شما وروجکا سر و کله بزنهقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (54)

مامان نادیا و نلیا
25 اردیبهشت 91 19:25
آخخخخی خدا جوووونم لطفا زودی مامان جون کوچولو ها رو خوب کن.....
بابایی از ته دلم دعا کردم ایشالا مامانی زودی خوب میشه

ممنون آبجی
ممنون از لطفتون
آمین
مامان علي خوشتيپ
25 اردیبهشت 91 20:24
آخيييييييييييي .خيلي ناراحت شدمممممم
ايشاالله زودتر خوب بشه
ايشاالله زودتر يه كار خوب تو شهرتون پيدا كنيد بريد پيش ماماني و وروجكا
ايشاالله ماماني هميشه سلامت باشه
ايشاالله سايه شما بالاسرشون باشه.هميشهههه
ايشاالله ...


ممنون از لطفتون
انشالله
انشالله
انشالله
مامان سمیرا
25 اردیبهشت 91 21:21
سلام
اخه خدا بد نده ....چقدر سخته مامان خونه مریض بشه...مگه میتونه چشم رو هم بزاره
ایشالا زودتر خوب بشه و خونتون دوباره با وجود شد اون شاد تر بشه.

سلام
ممنون از لطفتون
انشالله
فرناز
25 اردیبهشت 91 22:53
سلام
آخه چرااااااااااااااااا؟
بابایی تو رو خدا بردیش دکتر؟
شیرین زبونا یه کم آروم تا مامان جونی یه کم استراحت کنه و ایشالا زود زود حالش خوب شه.
مامان جونی مواظب خودت باش

سلام
نیدوونم
نیتونن آرووم باشن. بچه هستن دیگه
ممنون از لطفتون
مامان سارینا
26 اردیبهشت 91 8:06
وای عزیزمممممم . چقدر بد انشالله که زودتر حالشون خوب بشه خیلی بده مامان خونه مریض بشه . بابایی خیلی خیلی مواظب مامان باش . یه بیماری ویروسیه شایع شده تا ویروس از بدن دفع نشه اینطوریه بگین مایعات زیاد بخورن . انشالله که زود زود زود خوب میشن . دخملیهای گل هوای مامانی رو خیلی داشته باشید یه عالمه ببوسیدش تا خوب بشه

ممنون از لطفتون
آمین
آره خیلی بده
اونا با دوتا ورووجک
چشممم. حتما بهشون میگم

مامان علی خوشتیپ
26 اردیبهشت 91 9:19



مامان تارا و باربد
26 اردیبهشت 91 10:47
خدا بد نده امیدوارم هر چه سریعتر بهبودی حاصل بشه و نگرانیهاتون کاملا برطرف بشه به مامانن خانم مهربون دوقلوهای نازنازی سلام برسونید

ممنون از لطفتون
فرناز
26 اردیبهشت 91 12:10
سلام
دیگه آروم میام که اگه مامان جونی لالا کرده باشه، بیدارش نکنمإإإإإإإ یواشتر بخند دیگه!
ملوسکای خوشمل خوبین؟
همش تقصیر این میلکوبای بده
خدایا مامان جونی لو بزال کذا بخووله که تندی خوب بشه
اینام بلا خدای مهلبونم که زودی مامان جونی لو خوب کنههههه

سلام
ممنون که آروم میای

مامان آرشیدا قند عسل
26 اردیبهشت 91 12:25
خدا بد نده مامانی مهربون بلا دورههههههه ، انشاالله زود زود خوب بشید و قبراق و سرحال دنبال خرابکاری وروجکها.

ممنون از لطفتون
انشالله
مامان سويل
26 اردیبهشت 91 13:22
اخيييييييييييييييييييييييييييييييييييييي چرااااا؟من خيلي ناراحت شدم خدابد نده؟

ممنون از لطف شما
ایشالله خوب میشه
بهار
26 اردیبهشت 91 14:23
سلام خدا بد نده با استراحت و توجه شما بابایی زود خوب میشن انشالله سایتون همیشه بالا سرشون باشه گل دخملا دعا کنیم زود حال مامانی خوب شه

سلام
ممنون از لطفتون

مامان فاطمه
26 اردیبهشت 91 17:47
سلام ؛ خدا بد نده دعا مي كنم ماماني هر چه زودتر خوب بشه . گل دخترا رو مي بوسم

سلام
ممنون از حضورتون
آمین
ستاره زمینی
26 اردیبهشت 91 22:56
سلام خدا بد ندهانشالا زودتر خوب بشند.فدای زینب وزهرا جونم با شیرین زبونیشون.افرین به شما که مراعات حال همسرتون هستید.

سلام
آمین
ممنون از لطفتون
مامان سوگل
26 اردیبهشت 91 23:24
آخی الهی بمیرم، خونه با مامان مریض بدتر از جهنم میشه ایشالا خدا مامان مهربونتون رو خوب کنه و بازم سرحال بشه
دست شما بابا و همسر مهربون هم درد نکنه انقدر هواشو داشتین و دارین، این از صدتا پنی سیلین هم مسکن تره، خدا حفظتون کنه برای خانوادتون

خدا نکنه
ایشالله
ممنون از حضورتون
خواهش میکنم
neda
27 اردیبهشت 91 9:15
خدا بد نده انشالله مامانی دوقلوها هرچه سریعتر خوب بشه

ممنون از لطفتون
ایشالله
مامان امیر مهدی
27 اردیبهشت 91 12:34
آخی ایشالا خدا شفاش بده....البته میدونم تا حالا انشاالله خوب شده چون من دیر اومدم
گل واسه مامانی

ممنون از لطفتون
آره خدا رو شکر میشه گفت خوب شده
ممنون بابت گلهای زیبا
مامان علی خوشتیپ
27 اردیبهشت 91 13:24
خیلی خوشحالم بهتر شده

مرسی
مامان ساقی و محمد
27 اردیبهشت 91 19:13
سلام.از این که مامانی مریض شده خیلی ناراحت شدم.امیدوارم زود زود خوب بشه.بابایی مواظبش باش.

سلام
ممنون از لطفتون
مامانی خووب شد
چشم
مامان ترنم کوچولو
27 اردیبهشت 91 20:45
خیلی ناراحنی شدم.خدا خودش زودی خوبت کنه مامانی. بابایی منتظر خبر خوب شدن کامل مامانی هستیم

ممنون از لطفتون
مامانی خوب شد
مامان سارینا
28 اردیبهشت 91 8:52
خدا رو شکرررررررررررر . اومدم حال مامانی رو بپرسم که دیدیم نوشتید خوب شده . خدا رو هزار بار شکر . خوشحال شدم مامانی مهربون انشالله همیشه سالم باشید و جمع خانوادگیتون گرم و صمیمی . دخمل گلیها رو خیلی خیلی ببوس

ممنونم
انشالله شما هم همیشه سالم و شاد باشید
مامان سمیرا
28 اردیبهشت 91 12:09
سلام
خدا رو شکر.پس حسلبی مراقبش باشین تا دیگه مریض نشه.

سلام
ممنون از حضورتون
چشم
زهرا (مامی دوقلوها)
28 اردیبهشت 91 12:26
اخه نازی ........ خداجون دعا های نی نی هاتون مستجاب کرد
خوشحال شدم زودی خوب شدن.خدا جون مامان همه ی نینی ها که مریضن شفا بده

ممنون از لطفتون
آمیییییییییننننننننننن
مامان علي خوشتيپ
28 اردیبهشت 91 12:33
خدا رو شكر.ايشاالله هميشه سلامتي باشه براتون


ممنون از لطفتون
همچنین برای شما
فرناز
28 اردیبهشت 91 13:06
سلام
شیرین زبونا
مامان جونی
بابایی
همگی خوبین؟
آخی راحت شدم هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامان جونی خوب شد حالا دست و جیغ و هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا



سلام
ممنون خاله فلنازی مهلبون
همگی خوبیم
امیدواریم شما هم همیشه سالم و پیروز باشید
محبوب
28 اردیبهشت 91 15:43
برای چشمان عاشقت نامه ی پست میکنم / همیشه آن تبسمی که میل توست میکنم / غم شکستن من و تو هم تمام میشود / فکر راه را نکن، خودم درست میکنم

ممنون از حضورتون
زیبا بود
مامان پریسا
28 اردیبهشت 91 20:16
آخی .خدا کنه هیچ مامان بابایی مریض نشن ته بتونن از نی نی های گلشون مراقبت کنن.
ببخشد دیر اومدم ولی خوشحالم که خبر خوب شنیدم.
همیشه سلامت باشید.


ممنون از حضورتون
خواهش میکنم
شما هم همیشه شاد و سلامت باشید
دختری به نام پارسا
29 اردیبهشت 91 14:12
آرام میشوم
ارام
وقتی چادرم سرسره ای میشود
برای قطره های کوچک باران
.
.
خدارو شکر که مامانی خوب شد

خیلی زیبا بود
ممنون از حضورتون
مامان نادیا و نلیا
29 اردیبهشت 91 19:35
خدا رو شکر ...
خوشحال شدم مامانی خوب شده
گل دخملا رو ببوسین

ممنون از لطفتون
چشممم
ثمین
30 اردیبهشت 91 0:24
سلام!
یکی از کاربران ژرورنال دنیای نفیس سوالی داشتن که قرار شد به اشتراک بزاریم. اینکه:
چه لباسهايي براي سيسموني بخريم؟؟؟
خوشحال میشم شما هم نظرتون رو برامون بگید تا مامانای جدید استفاده کنن!
منتظرتون هستیم

والله چی بگم
بذا از مامانی بپرسم شاید بدونه
مامان آرشیدا قند عسل
30 اردیبهشت 91 1:45
ممنون که به ما سر می زنید آپم لطفا یه سر پیشمون بیاید .

خواهش میکنم
چشم
مادر کوثر
30 اردیبهشت 91 8:04



بهار
30 اردیبهشت 91 11:42
اومدم حال مامانی رو بپرسم که خدا رو شکر نوشتبن خوب شدن نازنازیا مامانی دیده خوب شده حالا دیده لاحت تل بازی تنین

ممنون از لطفتون
خدا رو شکر مامانی خوب شده
باشه خاله جوون، البته ما همون موقع هم کال خودمون لو میکلدیم
مامان سارینا
30 اردیبهشت 91 12:16
سلام عمو جوون . ممنون که سر زدی و حال سانی رو پرسیدی خوشحال شدیم . گل دخملیها رو خیلی خیلی ببوس دلمون براشون تنگ شده ها چرا چیزی در بارشون ننوشتی بابایی ؟ منتظریم

سلام
خواهش میکنم
چشمم

مامان آرشیدا قند عسل
30 اردیبهشت 91 12:19
خیلی لطف کردید که به وبل من و مادر رامتین سرزدید ممنونم.

خواهش میکنم
وظیفم بود
خدا به مامان رامتین صبر بده
مسافران آسمانی
30 اردیبهشت 91 13:04
سلام بابایی
من تازه امروز رسیدم سر بزنم...خوندم اولش خیلی ناراحت شدم اما به آخراش که رسیدم خوشحال شدم...:
D
خدا رو شکر که مامانی خوب شدن...انشاالله همیشه خوب باشن...بهشون سلام برسونید...دخملای وروجکتون رو هم ببوسید...

سلام
ممنون از لطفتون
چشم
مامان متین
30 اردیبهشت 91 14:47
ای وای دیر فهمیدم. خیلی بده مامان خونه که مریض میشه .انگاری همه مریضن. خدا ان شالله همسر مهربونتون رو سالم نگه داره. خداروشکر که الان هم خوب شده.
قربون این دخملای شیطون توی هر شرایطی ادم رو میخندونن.

ممنون از لطفتون
فرناز
30 اردیبهشت 91 15:11
سلام سلام صدتا سلام
بازم اومدم هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
شیرین عسلا خوبین؟
چه خبراااااااا؟
خدا رو شکر که مامان جونی خوب شده پس دیگه آپ کنین بابایی
بچه ها همه دست بزنید تا بابایی بیاد و آپ کنه

هزار و سیصد تا سلام
بازم خوش آمدی
خووفیم
ممنون از حضورتون
مامان پارسا جیگر
30 اردیبهشت 91 19:11
خوشحالم موقعی این پست رو خوندم که مامانی خوب خوب شد، مامانی مواظب خودتون باشین دیگه انشاءالله همیشه هر چهارنفر کنار همدیگه سالم و سرحال و شاد باشید.

ممنون
شما لطف دارید
زیبا
30 اردیبهشت 91 19:55
ایشالا هرچی زودتر بهبودی و سلامتی کامل حاصل بشه.برای رفع حالت تهوع قرض متوکلروپرامید خیلی چاره سازه .بابایی منتظر خبر خوب شدن کامل مامانی هستیم

ممنون از حضورتون
مامانی خووب شده
مامان سوگل
31 اردیبهشت 91 0:16
سلام فسقلیها، خوبین، مراقب مامان جونتون بودین، خدا رو شکر که حال مامانیتون خوب شد، خونه بدون مامان خیلی بده دوستتون داریم هوارتااااااااااااا

شلام
خووفیم
ممنون از حضورتون
مامان زهره
31 اردیبهشت 91 10:09
چه عكس قشنگي از دوقلوها توي وبت گذاشتي .مطمئنن هيچ تبعيضي بين اين گل دخترها نمي ذاري ودوناشون را صميمانه دوست داري

خواهش میکنم
نظر لطفتونه
تا الان که سعی کردم تبعیضی نباشه
ممنون از حضورتون
مامان زهره
31 اردیبهشت 91 10:10
خدايا من عاشق بچه هاي دوقلو هستم دوستشون دارم واز راه دور مي بوسمشون

ممنون از لطفتون
فرناز
31 اردیبهشت 91 11:52
سلام
گل دخملی ها خوبین؟
خوشین؟
سلامتین؟
إإإإإإإإ هنوز آپ نکردین؟
نه فکر کنم بچه ها کم دست زدن آره؟
یا شما هم سیستم نی نی وبلاگ بهم ریخته بوده؟
ما که دو روزه سیستم بلاگفا خراب بوده اصلاً بلاگفا کار نمی کرد!!
حالا محکمه محکم دست بزنید برای بابایی و کلاً خونواده تا آپ جدید کنن هیپ هیپ هورااا


سلام سلام
خاله فرناز
همه چی به راهه
انشالله به زودی آپ جدید رو میذارم
ممنون که سر میزنی
مامان نادیا و نلیا
31 اردیبهشت 91 12:20
بابایی نیستی...سرتون شلوغه
دلمون واسه نانازیا تنگییید

ممنون از حضورتون
چشم. بزودی
.
31 اردیبهشت 91 20:51
سلام.خوبی بابایی؟خوشی ؟مامانی بهتر شد؟مشخصه خیلی مامانی رو دوست داریاااااااااا.فکر می کنم آقایی منم این طوری باشه...از الان خیلی لوسم کرده...تبادل لینک کنیم؟دخمرا خیلی دوستتون دارم.

سلام
خوبم. مرسی
مگه میشه همچین مامانی رو دوست نداشت؟؟؟؟؟ عزیز دلمه
انشالله که آقاییتون سالم و سلامت و تا ابد عاشقتون باشه
تبادل لینک موافقم
ممنون از حضورتون
.
31 اردیبهشت 91 20:54
راستی اینا که عین همن.چه طوری تشخیصشون می دید؟تا چندوقتگیشون قاطیشون می کردید؟شما بهتر می شناختیشون یا خانم؟

آره عین همن
هنوز هم گاهی قاطی میشن
خوب قطعا خانومم بهتر میشناسه
ممنون از حضورتون
مامان دینا
1 خرداد 91 1:17
سلام .خدارو شکر که سلامتی حاصل شد.خدا این وروجکا و مامان گلشونو بهتون ببخشه و ایشالا که همیشه تنشون سالم باشه

سلام
ممنون از لطفتون
مرسی
مامانی درسا
1 خرداد 91 1:37
الهی بگردم خدا رو شکر که مامانی خوب شد .......قربون شیرین زبونی شما دو تا گل هم برم که دوست بزرگ شین ...... انشاالله مامانی دیگه مریض نشه چون بقول بابا ی درسایی خونه فلج میشه ........

ممنون از لطفتون
انشالله هیچ مامانی مریض نشه
شیرین
1 خرداد 91 3:55
آخییییییی
خدا رو شکر که حالشون زود خوب شد
خوبه که بچه ها ار مامانشون نگرفتن.

ممنون از لطفتون
آره خدا رو شکر. وگرنه خیلی سخت میشد
مامان رومینا
2 خرداد 91 10:54
خدا بد نده.خدا رو شکر مامانی بهترشده.ایشالا که همیشه سلامت باشن

ممنون
انشالله
مامان زهره
2 خرداد 91 11:58
هميشه از حس مسئوليت آقايون خوشم مياد شايد آنلاين نتونن كاري انجام بدن اما در اولين فرصت مهمترين كارها را انجام مي دن.دستتون درد نكنه كه ماماني را دكتر بردين

ممنون از لطفتون
خواهش میکنم. وظیفم بود
مامان ماهان نفسی
3 خرداد 91 12:25
سلام وای خیلی ناراحت شدم که مامان خانمی خونه مریض شده کاش باهاتون همسایه بودم و میومدم براش سوپ درست میکردم و کمی تو کارای خونه کمکش میکردم تا زود خوب بشه الهی به حق قران زود زود خوب بشه اقای خونه میبینی وقتی خانم خونه مریضه انگار سقف خونه سوراخ سوراخ و داره بارون میاد و هر جا که ظرف میزاری اب نیاد تو خونه ولی انقدر سوراخ سقف زیاده که ظرف کم میاری منظورمو فهمیدی الهی همیشه مامان خانمی بالا سر 2قلوهات سالم باشی

سلام
ممنون از لطفتون
آره، منظورتون رو فهمیدم
مرسی
مامان امیرحسین ومحیا
1 مرداد 91 15:29
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخیش خیلی بده مامانای مهربون ملیض بشن به قول نازنازی ها.خداکنه هیچ مامان وبابایی مریض نشه.کودا کنه سالشون لوسل ما باشه (به زبون بچه ها )

آره واقعا
ممنون از لطفتون
یاسمن
5 دی 91 16:47
سلام..وبلاگ زیبایی دارید...خدا دوقلوهاتون رو حفظ کنه...برام جالب بود که یک پدر وبلاگ برای بچش بنویسه...بهرحال خوشحال شدم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوقلوها می باشد